انجمن ضد زنان شلوغ
حکایات و داستانها ی زیبا و پند آموز برای زنان و دختران
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتان خوش آمدید دوستتان دارم . نظر بدهید و مرا یاری کنید این وبلاگ برای شماست و بدور از ابتذال و تصاویر مستهجن و بد آموزی های رایج است .بخاطر خودتان هم شده مرا راهنما باشید با تشکر
نويسندگان

           

 

            براي  يهوديان عزيز و خوب سراسر جهان همين بس كه مسلمانان روز عيد قربان را كه عيدي ابراهيمي است جشن مي گيرند . اين روز خوب و شاد را به همه دوسداران حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل تبريك و تهنيت عرض مي كنم.

Before the golden sun rise , let me decorate each of the rays , with wishes of success prosperous and happiness.
4
U and 4 Ur family
~
Happy EID Mobarak ~

قبل از اینکه خورشید طلایی طلوع کند ، به من اجازه بده تا هر یک از این پرتوهای درخشان خورشید را برای تو بیارایم!!
با آرزوی موفقیت و شادی و کامیابی برای شما و خانواده ی محترمتان.

~عید شما مبارک~

 

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:مزنه,خليفه,ابراهيم, شفاعت, :: 12:35 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

عاقبت زن خليفه اموى

روزى حاجب خيزران زن خليفه مهدى عباسى به نزد وى آمد و گفت : زنى نيكو صورت بر در سراست كه جامه اى كهنه بر تن دارد كه از هر طرف كه بخواهد تن خود را بپوشاند جانب ديگرى برهنه گردد و تقاضاى حضور دارد، خيزران بنا به توصيه اطرافيان اجازه ورود را به آن زن داد.

چون به حضور خيزران رسيد از او پرسيد كيستى ؟ گفت : من (مزنه ) زن مروان بن محمد آخرين خليفه اموى هستم كه در زمان او ابومسلم قيام نمود و خلافت را به خاندان بنى عباس منتقل كرد، زينب دختر سليمان بن على يكى از زنان محترم بنى عباس در مجلس بود و تا نام مزنه را شنيد اين جريان در خاطرش خطور كرد كه چون ابراهيم امام از فرزندان عباس عليه بنى اميه قيام نمود و مروان بر او دست يافت او را به دار زد و براى عبرت ديگران او را مدتى بر سر دار نگه داشت و جمعى از زنان بنى عباس نزد همين مزنه رفتند كه نزد شوهر خود مروان شفاعت نما تا ابراهيم را از دار فرود آورند و به سخن آنان توجهى نكرد و گفت زنان را در اين گونه امور چكار است ؟ لذا رو كرد به مزنه و گفت : خدا را سپاس مى گويم كه جاه و جلال و دولت و اقبال تو به زوال رفت و بدين روز گرفتار شدى هيچ به ياد دارى در آن موقع كه جمعى از زنان بنى عباس براى شفاعت نزد تو آمدند و تو به خواسته آنها توجهى ننمودى و الحمدلله كه ثروت و عزت تو به ذلت مبدل گشت .
مزنه چون اين سخنان را بشنيد به زينب گفت : اى دختر عم از مكافاتى كه من ديدم بر كرده هاى بد خويش ، در اين مدت به نزديك تو كدام خوش ‍ آمده است كه اقتداء به من كنى تا تو را نيز اين مرتبه حاصل گردد، اين گفت و با عجله برخاست و از نزد خيزران برفت .

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 157
بازدید هفته : 174
بازدید ماه : 1106
بازدید کل : 56341
تعداد مطالب : 492
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


---------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------- <-Text1->
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت