انجمن ضد زنان شلوغ
حکایات و داستانها ی زیبا و پند آموز برای زنان و دختران
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتان خوش آمدید دوستتان دارم . نظر بدهید و مرا یاری کنید این وبلاگ برای شماست و بدور از ابتذال و تصاویر مستهجن و بد آموزی های رایج است .بخاطر خودتان هم شده مرا راهنما باشید با تشکر
نويسندگان
یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:سند,غرق,, :: 8:40 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 ايثار زنانه و تهور و بي باكي جلال

چنگيز خان مغول در كنار رود سند، نزديك معبر (نيلاب ) به جلال الدين آخرين امير خوارزمشاهى رسيد،

سلطان جلادت و رشادت بسيار به خرج داد و قلب سپاه چنگيز را شكست .

اما جناح راست لشكر به وسيله مغولان درهم شكسته شد و فرزند هفت يا هشت ساله جلال الدين به دست مغولان اسير شد.
به دستور شخص چنگيز خان ، اين طفل بيگناه خردسال را به قتل رساندند.

مادر و جماعتى از زنان حرم سلطان با شيون تمام از جلال الدين خواستند تا آنها را، براى آنكه به چنگ مغولان نيفتند به قتل برسانند.
به امر جلال الدين آنها را به كام امواج رود سند سپردند و غرق كردند،
جلال الدين كه با هفتصد نفر از ياران خود، تنها مانده بود مدتها به مغولان جنگيد و چون ديگر توانائى روياروئى در او و يارانش نمانده بود. با اسب بر لشكريان مقدم اردوى چنگيز تاخت و همينكه اندكى آنها عقب نشستند.
يك دفعه عنان را برگرداند و از يك كناره مرتفعى جستن كرده با تهور بى نظيرى به آب سند زد و شنا كنان خودش را به آن طرف رساند، چنگيز در اين موقع از خود علو همت نشان داد نه فقط غدقن نمود كه هيچكس تيرى به طرف او نيندازد، بلكه به فرزندانش او را نمونه بارز و برجسته شجاعت و دلاورى نشان داد، و بدين صفت وى را ستود و با حيرت و اعجاب گفت : از چنان پدرى ، اينگونه پسر؟! زيرا چنگيز فرارهاى بزدلانه محمد خوارزمشاه پدر جلال الدين را به خاطر داشت .
جلال الدين كه با يك پسر و يك شمشير و يك نيزه ، از آب گذشته بود و مشاهده مى كرد خانه و خزانه و متعلقات او غارت مى كردند و چنگيز خان همچنان بر كنار آب ايستاده نظاره مى كند، از اسب فرود آمد و زين اسب باز گرفت و نمد زينش و قبا و تيرها به آفتاب انداخت ... و چون آفتاب زرد شد خيمه فرو انداخت و با هفت كس روان شد و چنگيز خان بدو نگاه مى كرد و تمام مغولان از آن شگفت دست بر دهان نهادند.

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:ملكه شرير, :: 12:41 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

ملكه شرير

آنگاه سلطان محمد خوارزمشاه در جزيره آبسكون با خوارى و غريبى شگفتى ، جهان را وداع مى گفت ، سرزمين محبوب او خوارزم تحت حكومت تركان خاتون (مادر وى ) قرار داشت ...
تركان خاتون خانواده و فرزندان خردسال و خزاين سلطان را برداشته عازم خروج از خوارزم شد. در اين زمان گروهى از امرا و شاهزادگان و بزرگان برخى از سرزمينها را كه خوارزمشاه دستگير كرده بود، در زندانهاى خوارزم اسير بودند. تركان خاتون قبل از ترك خوارزم به مير غضب فرمان داد تمام اين زندانيان را در زورق نشانده و بر پاى آنها سنگى گران بندند و در ژرفترين موضع جيهون در آب غرق كند.
بيست و هفت كودك و نوجوان از فرزندان حكام خوارزم در غرقاب هلاك شدند.تركان خاتون از ميان گروگانها، تنها (عمرخان ) پسر والى (يازر) از بلاد تركمن را زنده نگاهداشت ، زيرا خود عازم آن ديار بود و عمرخان و ملازمانش به راههايى بيابانى آشنائى داشتند. آنان هنگام عبور از راههاى سخت ريگزار قره قروم كه شانزده شبانه روز به طول انجاميد از روى صداقت و با فرمان بردارى به ملكه پير خدمت كردند ولى همچنانكه كاروان به حدود (يازر) رسيد و در آن سوى ريگزارها، قلل كوهها نمودار شد.
تركان خاتون فرصت را مغتنم شمرد و هنگاميكه عمرخان در خواب بود. فرمان داد سر از تنش جدا كنند.
تركان خاتون سپس در قلعه ايلال از قلاع ولايت لاريجان متحصن گرديد. مغول اين قلعه را در سال 617 محاصره كردند و چهار ماه آن را در حصار داشتند. عاقبت به واسطه فقدان آب تركان خاتون و نظام الملك ناصرالدين محمد بن صالح وزير خود را به تسليم ناچار ديده از قلعه به زير آمدند و با عموم همراهيان خود به لشكريان چنگيزى تسليم شدند. چنگيز نظام الملك و پسران خوارزمشاه را در سال 618 هجرى به قتل رساند و دختران و زنان و خواهران خوارزمشاه را با تركان خاتون يكجا نگاه مى داشت و امر مى داد كه در موقع كوچ ، با آواز بلند بر فوت خوارزمشاه ندبه كنند.
واسيلى يان مؤ لف داستان چنگيزخان ، درباره تركان خاتون نوشته است كه :
چنگيز اين ملكه شرير را در مجالس بزم خود مى برد. او مى بايست جلوى در شادروان خان بنشيند و ترانه هاى خزاين بخواند. چنگيزخان تكه هاى استخوان جلوى او مى انداخت و فرمانرواى مطلق العنان پيشين خوارزم كه خود را (ملكه آفاق و شاه زنان عالم ) مى خواند، با همين استخوانها، ارتزاق مى كرد.
 


 

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:مزنه,خليفه,ابراهيم, شفاعت, :: 12:35 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

عاقبت زن خليفه اموى

روزى حاجب خيزران زن خليفه مهدى عباسى به نزد وى آمد و گفت : زنى نيكو صورت بر در سراست كه جامه اى كهنه بر تن دارد كه از هر طرف كه بخواهد تن خود را بپوشاند جانب ديگرى برهنه گردد و تقاضاى حضور دارد، خيزران بنا به توصيه اطرافيان اجازه ورود را به آن زن داد.

چون به حضور خيزران رسيد از او پرسيد كيستى ؟ گفت : من (مزنه ) زن مروان بن محمد آخرين خليفه اموى هستم كه در زمان او ابومسلم قيام نمود و خلافت را به خاندان بنى عباس منتقل كرد، زينب دختر سليمان بن على يكى از زنان محترم بنى عباس در مجلس بود و تا نام مزنه را شنيد اين جريان در خاطرش خطور كرد كه چون ابراهيم امام از فرزندان عباس عليه بنى اميه قيام نمود و مروان بر او دست يافت او را به دار زد و براى عبرت ديگران او را مدتى بر سر دار نگه داشت و جمعى از زنان بنى عباس نزد همين مزنه رفتند كه نزد شوهر خود مروان شفاعت نما تا ابراهيم را از دار فرود آورند و به سخن آنان توجهى نكرد و گفت زنان را در اين گونه امور چكار است ؟ لذا رو كرد به مزنه و گفت : خدا را سپاس مى گويم كه جاه و جلال و دولت و اقبال تو به زوال رفت و بدين روز گرفتار شدى هيچ به ياد دارى در آن موقع كه جمعى از زنان بنى عباس براى شفاعت نزد تو آمدند و تو به خواسته آنها توجهى ننمودى و الحمدلله كه ثروت و عزت تو به ذلت مبدل گشت .
مزنه چون اين سخنان را بشنيد به زينب گفت : اى دختر عم از مكافاتى كه من ديدم بر كرده هاى بد خويش ، در اين مدت به نزديك تو كدام خوش ‍ آمده است كه اقتداء به من كنى تا تو را نيز اين مرتبه حاصل گردد، اين گفت و با عجله برخاست و از نزد خيزران برفت .

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:تيمور , جامه, , :: 12:31 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

تيمور لنگ و جامه زنان

در سال 794 تيمور لنگ به قصد تصرف شيراز و برانداختن سلسله آل مظفر راهى آن شهر گرديد و شاه منصور مظفرى ابتدا مى خواست كه با جنگ و گريز سپاهيان او را نابود سازد. اما هنگام خروج از شهر نگاه پير زنى به او افتاد، پس با صداى بلند به سرزنش او پرداخت و گفت : ببينيد اين نمك به حرام را، كه اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اكنون ما را بينواتر از آنكه بوديم ، در چنگال دشمن رها مى كند. شاه منصور از اين سخن يكه خورد و در درونش آتش گرفت . با بى اختيارى عنان اسب را باز گردانيد و سوگند ياد كرد كه جز جنگ روياروى با تيمور نكند. بدين ترتيب از نقشه جنگى ارزنده اى كه پيش از اين طرح كرده بود منصرف شده و به جمع آورى سپاه براى جنگ با دشمن غدار پرداخت .
شاه منصور در اولين حمله شخص تيمور را هدف قرار داد و با شمشير برهنه به سوى او حمله كرد. تيمور كه جان خود را در خطر ديد، گريخت جامه اى بر سر افكنده و خود را به درون سراپرده زنان ، انداخت ، زنان به سوى شاه منصور شتافتند و گفتند: اينجا سراپرده زنان است . آنگاه انبوه لشكر را به او نشان دادند و گفتند: كسى را كه تو مى خواهى در ميان زنان است و شاه منصور به آنسوى منحرف شد.  

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:اختلاس , :: 12:27 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

3000 ميليارد تومان اختلاس در تاريخ حكومتهاي خوب و بد ايران  نمونه ندارد 

و خوشاحاليم كه زني در جمع اختلاسيون  حضور ندارد.

و زنان دچار چنين لغزش هايي نمي شوند .

با تشكر از همه زنان انديشمند و علاقه مند به ايران زمين  

كه وارد چنين وادي هايي نمي شوند .

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:الفبا, :: 12:15 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

در فروشگاه خاوران به الفباي زندگي رسيدم .

 

الفبای زندگی ...!
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح وصیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروشحیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزكیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
‌ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیركی برای مغتنم شمردن دمها
ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش كار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شكست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداكاری برای قلب های دردمند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ك: كرامت برای نگاهی از سرعشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك
ن: نكته بینی برای دیدن نادیدهها
و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یك رنگی برای گریز ازتجربه دردهای مشترک
 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:ننه, :: 12:12 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

جعفر برمكى پس از ازدواج با عباسه طبق قراداد مى بايست در غير حضور هارون با عباسه اجتماع نكند لذا بدون او از خلوت كردن با عباسه خوددارى مى نمود.
چون جعفر جوانى زيبا و خوش صورت و دوست داشتنى بود در در اندك زمانى عباسه شيفته او شده و طالب وصال وى گشت و خواست در خلوت با وى بنشيند و به آرزوى خود برسد. عباسه تصميم گرفت كه براى نيل به اهداف خويش علاج و چاره اى بينديشد و از اين رو از طرق مختلف و راههاى گوناگون وارد شده و حيله هاى نيك و نقشه هاى لطيف به كار برد ولى از كوشش و جديت خود سودى نبرد و به كام دل نرسيد.
هنگاميكه بى طاقت شد نامه اى به جعفر نوشت و كلمات دل آفرين و سخنان عشق آميز درج كرد و عاجزانه درخواست ملاقات خصوصى نمود، عباسه نامه عاشقانه را بوسيله محرمى به جعفر فرستاد.
جعفر پس از اطلاع از محتواى نامه پيك عباسه را با خشونت و تندى رد كرد و مورد تهديد قرار داد، عباسه نامه اى به او نوشت و بيش از پيش اظهار اشتياق كرد و محبت و دوستى مفرط خود را در آن منعكس ساخت .
محبت نامه را توسط محرم به دست جعفر رساند، جعفر اين بار نيز از خود تندى نشان داده و قاصد عباسه را دشنام داد و با شديدترين لحن او را برگردانيد و چون عباسه از جعفر نااميد شد به عتابه مادر جعفر رو آورد و او هم ، بينا و دورانديش نبود.
عباسه با سخنان محبت آميز و ارسال اموال فراوان و فرستادن هداياى نفيس ‍ و جواهرات گران قيمت به عتابه ، محبت او را به خود جلب كرد و دلش را ربود تا آنجا كه او را در اطاعت و فرمانبردارى مانند كنيز، و در مهربانى و دلسوزى مانند مادر پنداشت . در اين هنگام گوشه اى از آرمانها و مقاصدش ‍ را به او گفت و آگاه ساخت كه مصاحرت و داماد شدن اميرالمؤ منين سبب افتخار و باعث مباهات پسر تو است و هر گاه رابطه قوى و نيرومند گردد و اتصال دست تو و جعفر از زوال نعمت و سقوط مرتبه و مقام ايمن خواهيد شد.
اكنون شايسته است كه در مواصلت ما كوشش نمايى و سهل انگارى بر خود راه ندهى . مادر جعفر به درخواست عباسه جواب مثبت داد و او را خاطر جمع ساخت از هر راهى كه ممكن باشد هر دو را در يك جا جمع كند. پس ‍ از آن عتابه مادر جعفر روزى به او گفت : كنيزى در يكى از قصرها به من تعريف و توصيف شده از ادب و دانايى و هوش و حلاوت و شيرينى ، با جمال و دلپسند و شگفت انگيز، قامت موزون و هيكل جالب به حدى رسيده كه نظيرش ديده نشده است و در خاندان بزرگ تربيت يافته تصميم گرفته ام او را براى خدمت به تو بخرم و معامله ميان من و مالك او نزديك شده و بزودى پايان خواهد يافت .
جعفر گفتار مادر را پسنديد و به كنيزى كه مادرش او را مى ستود دل بست و بى صبرى را آغاز نمود ولى مادر جعفر از آوردن او مضايقه مى نمود و پيوسته او را امروز و فردا مى كرد و به حدى مسامحه نمود تا اينكه اشتياق قلبى جعفر نيرومند شد و رغبت و تمايلش نسبت به ملاقات او شدت يافت و مى گفت : خريدن اينچنين كنيزى ضرورت دارد و هر چه زودتر بايد آنرا خريد. هنگاميكه مادرش دانست كه جعفر از شكيبايى ناتوان شده و پيمانه صبرش لبريز شده به پسرش گفت : من آن كنيز را در فلان شب براى ملاقات تو حاضر و آماده خواهم كرد آنگاه عباسه را از موضوع باخبر ساخت و چون شب وعده فرا رسيد عباسه خود را به هفت قلم آرايش كرد و به منزل عتابه آمد و براى ملاقات با جعفر آماده شد. جعفر در آن شب از نزد هارون نوشيده بود زائل نشده بود از مادرش پرسيد كنيز كجاست ؟ گفت هم اكنون مى آيد. آنوقت عباسه را كه انتظار مى كشيد با زينت هر چه تمامتر بر جوان مست وارد كردند كه نه بر رخسار و چهره عباسه آشنايى داشت و نه از خلقتش واقف بود جعفر مست و اسير شهوت او را نشناخت و با او هم بستر شد و امرى كه مقتضاى طبيعت بشريت است ميان آنان بوقوع پيوست هنگامى كه جعفر به كام دل رسيد عباسه به او گفت : نيرنگ دختران پادشاهان را چگونه ديدى ؟ جعفر گفت : كدام دختران شهر ياران را قصد و آهنگ كرده اى و جعفر گمان مى كرد او بعضى از دختران پادشاهان روم باشد. عباسه گفت : من عباسه دختر مهدى هستم .
جعفر وقتى كه اين سخن را شنيد تكان خورد و حالت مستى از او نائل شد و نزد مادرش رفت و به او گفت : براستى كه مرا به بهاء ناچيزى فروختى و بر مركب تند و سركش سوار نمودى بنگر حال من در آينده چگونه خواهد شد و سرانجام اين امر شديد خواهد رسيد. عباسه از جعفر باردار شد و پس از پايان مدت حمل پسرى زيبا زائيد و خادمى با دايه براى او قرار داد و آن كودك را به آنان سپرد و چون ترسيد كه هارون از جريان باخبر شود آن فرزند را با خدمتكار و دايه به مكه فرستاد تا در حرم به تربيت او قيام نمايند. (47) اما هارون از ماجرا مطلع گرديد و دستور به قتل عباسه و جعفر صادر نمود.
 


 

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:چند شوهری, چند همسری , :: 12:5 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

چند شوهرى

گروهى از زنان در حدود چهل نفر، گرد آمدند و به حضور حضرت على (ع ) رسيدند،

گفتند: چرا اسلام به مردان اجازه چند زنى داده اما به زنان اجازه چند شوهرى نداده است ؟ آيا اين يك تبعيض ناروا نيست ؟

حضرت على (ع ) دستور داد ظرفهاى كوچكى از آب آوردند و هر يك از آنان را به دست يكى از زنان دادند. سپس دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف بزرگى كه وسط مجلس گذاشته بودند خالى كنند. دستور اطاعت شد، آنگاه فرمود: اكنون هر يك از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر كنيد اما بايد هر كدام از شما عين همان آبى كه در ظرف خود داشته برداريد.

گفتند: اين چگونه ممكن است ؟ آبها با يكديگر ممزوج شده اند و تشخيص آنها ممكن نيست .

 حضرت على (ع ) فرمود:
اگر يك زن چند شوهر داشته باشد خواه ناخواه با همه آنها هم بستر مى شود و بعد آبستن مى گردد چگونه مى توان تشخيص داد كه فرزندى كه بدنيا آمده است از نسل كدام شوهر است اين از نظر مرد.
 

اما از نظر زن . چند شوهرى هم با طبيعت زن منافى است و هم با منافع وى : زن از مرد فقط عاملى براى ارضاء غريزه جنسى خود نمى خواهد كه گفته شود هر چه بيشتر براى زن بهتر، زن از مرد موجودى مى خواهد كه قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد، حامى و مدافع او باشد. براى او فداكارى نمايد، زحمت بكشد و پول در بياورد و محصول كار و زحمت خود را نثار او نمايد و غمخوار او باشد. عليهذا چند شوهرى نه با تمايلات و خواسته هاى مرد موافقت دارد نه با خواسته ها و تمايلات زن . (52)

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:چهار زن , :: 8:56 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که ۴ زن داشت.
زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با خریدن جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه خوشحال می‌کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می‌داد.

زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می‌کرد. اگرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او تنهایش بگذارد.
واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست داشت. او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب همسرش بود. مرد در هر مشکلی به او پناه می‌برد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.
اما زن اول مرد، زنی بسیار وفادار و توانا بود که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود که اصلا مورد توجه مرد نبود. با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود
اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می‌کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت.
روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: ‌”من اکنون ۴ زن دارم، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت و تنها و بیچاره خواهم شد”! بنابراین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهایی‌اش فکری بکند.
اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت:”من تورا بیشتر از همه دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من
آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟”زن به سرعت گفت : ” هرگز” و مرد را رها کرد.
ناچار با قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت:‌”من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟”زن گفت: ” البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم ” قلب مرد یخ کرد.
مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت:”تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید تو از همیشه بیشتر می‌توانی در مرگ همراه من باشی؟ “زن گفت :” این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می‌توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ،…متاسفم”! گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.
در همین حین صدایی او را به خود آورد:”من با تو می‌مانم ، هرجا که بروی”، تاجر نگاهش کرد، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوءتغذیه، بیمارش کرده باشد. غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت:” باید آن روزهایی که می‌توانستم به تو توجه می‌کردم و مراقبت بودم …”
در حقیقت همه ما چهار زن داریم! ا
الف: زن چهارم بدن ماست که مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنیم وقت مرگ، اول از همه او ما را ترک می‌کند.
ب: زن سوم دارایی‌های ماست. هر چقدر هم برایمان عزیز باشند وقتی بمیریم به دست دیگران خواهد افتاد.
ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارمان کنارمان خواهند ماند.
د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می‌کنیم.او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قراراست همراه ما باشد، اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:خدا, :: 8:46 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند
و وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد”.
مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”
آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”
آرایشگر گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”
مشتری با اعتراض گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”
 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:سقراط حکیم , :: 8:42 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متآثر است. علت ناراحتی اش را پرسید.
پاسخ داد: “در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خود خواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت: چرا رنجیدی؟
مرد با تعجب گفت: “خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید: اگر درراه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟
مرد گفت: “مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم . آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.”
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی آیا انسان تنها جسمش بیمارمی شود؟ و آیا کسی که رفتارش نا درست است روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکری و روان نامش غفلت است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هروقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیماراست.
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:ایثار , :: 8:9 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

اگر موارد زير را رعايت كنيد در زندگي موفق خواهيد بود .

 
هرگز تا ظرفهای کثیف را نشسته ای، به رختخواب نرو
کار کردن با اره دستی و چكش را یاد بگیر
موفقیت خود را به نسبت آرامش، سلامت و عشقی که احساس می کنی بسنج
وقتی برای صرف غذا به خانه کسی دعوت شده ای،حتمأ از غذا تعریف کن
اگر شب را در خانه کسی ماندی، حتمأ صبح رختخوابت رامرتب کن
هرگز قدرت بخشش را دست کم نگیر
هرگز قدرت محبت را دست کم نگیر
هر وقت وسوسه شدی از والدین، همسر یافرزندانت عیبجویی کنی، زبانت را گاز بگیر
ابراز مخالفت توأم با خوشرویی را یاد بگیر
مردمدار باش . هرگز کسی را عمدأ از خودت نرنجان
پیش از قضاوت، حرف های هر دو طرف را گوش کن
از حسادت بپرهیز که منشأ بسیاری از فلاکت ها همین حسادت است
با همه کس مؤدب باش
وقتی برای انجام همه کارها وقت کافی نداری، به اولویت ها بپرداز
نگو وقت نداری . تو دقیقأهمان تعداد ساعت در روز را در اختیار داری که پاستور، میكل آنژ، مادر ترزا، هلنکلر، لئوناردو داوینچی، توماس جفرسون و آلبرت اینشتین در اختیار داشتند
عمل کردن به یك ایده خوب را به تعویق نینداز. دیگران هم به این فرصتها فكر کرده اند . اما موفقیت سراغ کسی می آید که پیش از دیگران دست به عمل بزند
جسور و شجاع باش . وقتی به گذشته نگاه کنی، از آن چیزها که نكرده ایبیشتر از آن چیزها که کرده ای متأسف خو اهی شد
هر قدر میتوانی از شانست کار بكش
به یاد داشته باش برنده ها کاری را انجام می دهندکه بازنده ها دلشان نمی خواهد انجام دهند
صبح اول وقت که سرکار حاضر می شوی، بگذار اولین حرفی که به زبان می آوری روز همه را روشن کند
به دنبال فرصت باش، نه امنیت. جای قایق در بندرگاه امن است، اما به مرور زبان کفه اش خواهد پوسید
به جای استفاده از عبارت » اگر ... شده بود «، عبارت » دفعه دیگر ... « را به کار ببر
شعله دوستیهای قدیمی را افروخته نگه دار
مراقب کسانی باش که ادعا میکنند بسیار صادقند
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:کم توقع , :: 12:36 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

Message body
عزیزم
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم.

اگر میگویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من میفهمی!

اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه بادیدن ما بگویند ”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتربرود!


اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقطبه این خاطراست که وقتی هر سال به مسافرتدور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم
اگر از توخانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمردر و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند وهرگوشه اش یادآور تو و آن شبباشد!
اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو دادهباشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بودهای!


اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر ایناست که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید… جلوی چشم همه هم که نمی.شود!

اگرمی گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواستجواب این سوال را بدانم که آیا واقعا “به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است”؟! اگرتو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!

اگراز تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!

و بالاخره…!!
اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این استکه به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ وریای مادیات است
 
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:مشکل گشا , :: 8:27 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

بياييد با مشكلات دست و پنجه نرم كنيم تا قهرمان شويم قهرماني فقط به بازو هاي بر آمده و كمر(V) وي شكل نيست قهرماني فقط به جام و كاپ گرفتن نيست ببينيد  دوستان   در اين خصوص چه مطالبي را از اينتر نت برايمان ارسال كرد ه اند .

رفتارها

 

 شهرزاد عبدیه:

ژاپني‌ها وقتي خواستند صنعت خودروسازي‌شان را سر و شکل بدهند، آلمان رازيرنظر گرفتند كه قطب خودروسازي جهان بود.
تيم‌هاي مختلف كارشناسي در ژاپن موظف شدند به تمام زواياي آشكار و پنهان خودروسازي آلمان سرك بكشند و الگوبرداري كنند.
 آن‌ها از همين راه رفتند تا به اين ژاپني رسيدند كه می‌دانید و گفتن ندارد. آنتوني رابينز، يكي از سرشناس‌ترين نويسندگان موفقيت، این جمله‌اش معروف است که:
 
        راحت‌ترين راه براي موفق شدن اين است كه از حرف‌ها و تجربيات آدم‌هاي موفق استفاده كنيم.»
حالا این گوی و این میدان.

 دکتر محمدولی سهامی، فوق‌تخصص روان‌پزشکی اطفال، یکی از چهره‌های ماندگار علم طب و یکی از پزشکان موفق کشورمان است که در گفت‌وگو با او سعی کرده‌ایم به زوایای آشکار و پنهان زندگی‌اش سری بزنیم تا زمینه‌ای فراهم شود برای یک الگوبرداری موفق.

هر مشکلی که ما را نكشد قوی‌ترمان می‌کند


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:دو ست , :: 7:59 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

با سلام دوستي گفت : مطالب وبلاگ انجمن كمي طولاني و زياد است . 

من مي گم اگه پيشنهاد داري ارائه بده 

من منتظر پيشنهادات شما هستم . 

دوست ديگري گفت : مطالب وبلاگ جالب نيست .

من ميگم: نيازها خوتان را ارائه دهيد . تا بر اساس آن مطالب ارائه شود. 

چون در اكثر وبلاگهاي مرتبط با زنان ،ممكن است مطالب گونا گون و نا مناسبي با شد كه در منزل براي فرزندان مناسب نباشد  در اين وبلاگ سعي شده است از موارد زننده جلوگيري شود. و وبلاگي براي خانواده تنظيم شود. در حالي كه جذاب هم باشد . براي همين نظرات شما برايمان مهم است  وگر نه هر روزه تعداد زيادي از سايتهاي گوناگون جهت سوئ استفاده از اين وبلاگ پيامهاي جانم فدايت و قربانت گردم برايمان ارسال مي كنند و قولهايي هم به ما مي دهند ،ولي رسالت ما به شما برايمان مهم است و ما مي خواهيم هميشه با آرامش خاطر  اين وبلاگ را به جوانان و اعضاي خانواده معرفي كنيد. و در اين امر ما را ياري كنيد .

در هر جهت اسم وبلاگ ما با انجمن شروع شده است و انجمن به گروهي هم هدف كه در مواردي خاص هم نظر هستند وگردهم جمع مشوند و نقطه نظرات خود را ارائه مي دهند گفته مي شود پس چرا شما با ديدگاههاي مثبت و ارسال پيامها خوب به ما و خواتنندگان انرژي مثبت ندهيد .

 منتظر يار ي شما هستيم نه با التماس بلكه با دسته گلي پراز محبت دوستتان داريم .هميشه و مستدام .

پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:خود , :: 7:50 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

دوستان مطالبي را از منبع- همشهري آنلاين به نقل از  معصومه كيهاني برايمان ارسال كرده اند نظر شما را به مطالعه آن جلب مي كنم :
 
 
شايد دراين دوره و زمانه، اين عبارت، شعاري‌ترين عبارتي باشد كه مي‌توان عنوان كرد
.
با اين همه فشارها، سليقه‌هاي گوناگون كه گاه خيلي فراتراز جايگاه شان عمل مي‌كنند؛ و نقاب‌هايي كه براي خود مي‌سازيم به اجبار يا ازسرتملق و... آيا مي‌تواند"خودي" هم وجود داشته باشد؟
راستش، اين سوژه وقتي به ذهنم آمد كه مطلبي در مورد زندگي و مرگ مرشد هندي يوگا "ماهاريشي يوگي" مي‌خواندم. او همواره در جواب اين سئوال كه با اين همه تضادهاي زندگي چه مي‌كند، مي‌گفت: فقط خودت باش.


ادامه مطلب ...
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:هنر پيشه , :: 12:2 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

مذاكره :
 


یک روز بوش و اوباما در یک بار نشسته بودن.

یک نفر میرسه و میپرسه : چیکار دارین می کنین؟

بوش جواب می ده: " داریم نقشه جنگ جهانی سوم رو تنظیم می کنیم. "

یارو می پرسه: "چه اتفاقی قراره بیافته ؟!"

بوش میگه: " قراره ما 140 میلیون مسلمان، و آنجلینا جولی رو بکشیم! "

یارو با تعجب میگه: " آنجلینا جولی !؟! چرا می خواین آنجلینا جولی رو بکشید؟! "

بوش رو می کنه به اوباما و میگه:

"
دیدی گفتم ! هیچکس تو دنیا نگران 140 میلیون مسلمان نیست!!!!! "


منبع :
بزرگترین وبلاگ مرجع داستان

 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:مجرد , :: 11:30 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

  

امان از مجردي

 

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک‌دانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم!


خداوندا تو ستارالعیوبی
و بر این نکته سوء‌ظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو می‌دانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عیب بزرگی‌است
من عیب دیگری اصلا ندارم!

خودم می‌دانم این "اصلا" غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیه‌ای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم

 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:دختران و پسران, :: 9:34 ::  نويسنده : پورباقر مهنه
  • مردها براثر کمبود عاطفه ازدواج می کنند  براثر کمبود حوصله طلاق می دن  ولی نکته جالب اینجاست که بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند!!!!!!
  • مردها سه تا آرزو دارن:

           -اونقدر که مامانشون می گه خوش تیپ باشن!

            -اونقدر که بچه شون  می گه پولدار باشن !

            ومهم تر از همه اینکه:

           -اونقدر که زنشون شک داره زن داشته باشن!!!!!!

  • بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند وزن دومشون رو مدیون موفقیت شون!!!
  • فرق پیر دختر با پیر پسر:

        اولی موفق نشده ازدواج کنه ولی دومی موفق شده ازدواج نکنه!!!

  • یه ضرب المثل آموزنده هست که می گه:

        مردن برای زنی که عاشقشی اززندگی باهاش آسون تره!!!

  • زمانی که یک زن بامردی ازدواج می کند انتظار داردکه او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود

        زمانی که یک مرد با زنی ازدواج می کند مطمئن است که ان زن تغییر نمی کندواینگونه می شود

  • یک زن در بحث حرف آخر رامی زند بعد از ان هر حرفی که مرد بزند شروع یک بحث جدید است!!!
  • خداوند زن را آفرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد!!!
  • قوانین طلائی همسر داری(برای مردان):

       قانون اول:باید زنی داشته باشیدکه در کارهای خانه مثل آشپزی تمیز کاری گردگیری و...خوب باشد.

      قانون دوم:باید زنی داشته باشیدکه موجبات سرگرمی خنده وشادی شمارا فراهم نماید.

      قانون سوم:باید زنی داشته باشیدمورد اعتماد اطمینان وراستگو.

      قانون چهارم:باید زنی داشته باشیدکه از بودن با او لذت ببریدوباعث آرامش خاطر شما باشد.

      قانون پنجم:خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یک دیگر بی خبر باشند!!!

  • مرد احساس را کشف کرد وزن عشق را

         مرد کاررا کشف کرد وزن خانه داری را

         مرد پول را اختراع کرد وزن خریدرا

       از آن زمان چیزهای بسیار زیادی کشف واختراع کرد وزن همچنان در حال خرید است!!!

  • مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند در عوض مردان متاهل بیشتر آرزو مرگ

         می کنند!!!

  • برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت :

       ((این جایزه را به همسرعزیزم تقدیم می کنم که با نبودنش باعث شد من بتونم این کتاب را تمام 

          کنم))!

 

 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:دید, :: 9:31 ::  نويسنده : پورباقر مهنه
  • الماس حاصل فشار های سخت است.اگردر خود لیاقت الماس شدن را می بینی از فشار های سخت دنیا نترس.
  • یک انسان شرافتمندشکست صادقانه را برپیروزی پر نیرنگ ترجیح می دهد.
  • در زندگی آموختم هر گاه خانه ای از برف ساختیم بابت آب شدن آن گریه نکنیم .
  • برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش شاید خوشبختی منتظر خندیدن توست.
  • خوب گوش کردن رایاد بگیر زیرا گاهی فرصت ها آهسته در می زنند.
  • گاهی وقتا لازم است خیلی از راه هارا برویم تا متوجه شویم خیلی از درخشش ها کاذب است.
  • اگر روزی عقل را خرید وفروش کنند ما همه به خیال اینکه زیادی داریم فروشنده خواهیم بود .
  • آنچه در مردم تورا به خنده می اندازد نخست آن را در خودت ببین سپس به آن بخند.
  • دوست داشتن همیشه گفتن نیست گاه سکوت است وگاه نگاه وگاه انتظار.
  • از همه داشته هات خدا راجدا کن !چه داری؟ هیچ.حالا به همه نداشته هات خدارا اضافه کن !چه کم داری ؟هیچ.
  • تاریک ترین ساعت شب درست قبل از طلوع خورشید است .پس همیشه امید داشته باش.
  • انتخاب باتوست.فردا صبح وقتی بیدار شدی می تونی بگی :صبح به خیر خدا جون یابگی :خدا به خیر کنه صبح شده.
  • امروز رابرای ابراز عشق واحساسات به عزیزانت غنیمت  بشمار شاید فردا احساسی باشد اما عزیزی نباشد.
  • اگه روزی هیچ مشکلی سرراهت نبود بفهم که راه را اشتباه رفته ای.
  • زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه.واسه حفظ تعادلت همیشه باید درحرکت باشی.
  • یک برگ کاغذ سفید هر چقدر هم سفیدوتمیز باشدکسی آن را قاب نمی کند برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت.
  • این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند.
  • آنچه در تخیل شما جای دارد در دسترس وبه انتظار شماست.
  • نیرو مند جلوه کردن برای دیگران شکلی از ناتوانی است که با لباس کاذب توانایی پوشیده شده است .
  • موفقیت یک اتفاق نیست یک تصمیم ویک انتخاب است.
  • همیشه یادمان باشدکه زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست. پس قدم هایمان باید طوری باشد که حتی موری زیر پایمان له نشود.
  • تلخی بردباری بسیار گوارا تر از شیرینی انتقام است.
  • فکر کردن به گذشته مانند دویدن به دنبال باد است.
  • وقتی چیزی را از دست دادی درس گرفتن از آنرا از دست نده.
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:ببخش , :: 9:29 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

منو ببخش

منو ببخش اگه تورو سپردمت به دیگری

 منو ببخش اگه هنوز دلتنگم از ندیدنت

              وقتی تو قاب پنجره                          اونو کنارت می بینم

  می بینم که دوست داره

  ببین چه آروم می میرم

وقتی بهت فکر می کنم

                                 یهو می شی همه کسم

                                                                    پنجره بازه ولی من

ببخش اگه شکستمو

                               دلگیر شدی از این صدا

اگه نشد بهت بگم

                         حرفامو من تو یک نگاه

ببخش منو        صبوریمو   گریه های پنهونیمو 

ببخش منو 

                صبوریمو

                             این همه مهربو نیمو

 

 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:لباس عروسی, :: 9:26 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

وقتی که نوبتت می شه رخت عروسی بپوشی 

خاطره هامو نذاری تو آلبوم فراموشی

یادت نره  یه دیوونه خاطرتو خیلی می خواست

اون که هنوز به یاد تو مجنون شهر قصه هاست

یادت نره که یاد تو هنوز برام مقدسه

هنوز همه ترانه هام باتو به آخر می رسه

می سپرمت به خاطره اما نه خیلی جای دور

یه گوشه ی دنج دلم یه جا پرازعطر حضور

فکر نکنی با رفتنت کسی می شینه جای تو

گوشه ی خلوت دلم مونده هنوز برای تو

یادت باشه دوست دارم اگرچه ساده می گذرم

لباس عروستو  بپوش  یادت نره  منتظرم

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:جمعه , :: 9:7 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

عصر يک جمعه دلگير
دلم گفت: بگويم
بنويسم
که چرا عشق به انسان نرسيده است؟
چرا آب به گلدان نرسيده است؟
و هنوزم که هنوز است
غم عشق به پايان نرسيده است؟
چرا يوسف گم گشته به کنعان نرسيده است؟
و چرا کلبه احزان به گلستان نرسيده است؟
عصر اين جمعه دلگير
وجود تو کنار دل هر بي دل آشفته شود حس
تو کجايي گل نرگس؟؟؟
 
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:سيب, :: 9:5 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

مردخاموش بدون كه:
 
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تابا افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری
 
دکتر شریعتی
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:خاموش, :: 9:1 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 اينهم از مرد خاموش انگاري صداش در اومده  ببين چي ها گفته ،خدا به را راست هدايتش كنه .

وقتی می خندی میگن چرا میخندی؟ لابد خیلی داره بهت خوش می گذره؟ لابد یارانه ها حسابتو ترکوندن؟ نکنه گنج پیدا کردی؟  
وقتی گریه می کنی میگن ای بابا چته باز آبغوره گرفتی؟
مگه کشتیات غرق شدن؟ مگه بابات مرده؟ 
وقتی نه می خندی و نه گریه می کنی،
میگن اَه چقدر عبوس و بداخلاق شدی؟ با این اخلاق  چه جوری تحملت می کنن؟
 
هنوز نتونستم با خودم کنار بیام که باید چطور بود تا خلق خدا خوششون بیاد و بادیدنت قند تو دلشون آب بشه! این مردمی که هر جور تصمیمی رو بهشون تحمیل می کنن، چرابا هم، با دوستاشون، با رفیقاشون اینجوری رفتار می کنن؟ چرا وقتی تنهان دو متر زبوندارن ولی وقتی که ازشون می خوای بابا یه حرفی بزن، لالمونی می گیرن؟ یاد اون شعرشاعر خدا بیامرز سعدی افتادم که میگه
 
 
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ ******* به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟ 
 
 
غم زمونه ی نامرد رو که بخوری میگن باباجان آخه به تو چه؟ مگه تو وکیل وصی مردمی؟
 
اسم یار رو هم که نبر وگرنه هزارتا حرف و حدیث پشت سرت در میارن: اِ اِ
 
اِذلیل مرده! هنوز دست راست و چپشو از هم تشخیص نمیده دنبال .... می گرده! د خجالت بکش مگه خودت ناموس نداری؟
تا میخوای به خودت بیای بگی گور ... همه چی. بی خیال دنیا و اهلش، اونوقت میان بهت میگن: ای تف به غیرتت بی غیرت! مگه تو آدم نیستی؟ مگه تو احساس نداری؟   
 
شما باشین چیکار میکنین؟ میذارین براتون اینجوری تصمیم بگیرن  یا جور دیگه ای رفتار میکنین؟ خودت
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:كارو , :: 8:56 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

كارو  چرا اينگونه گفته ؟

 
برو ای دوست ، برو !

برو ای دختر شال محبت بر دوش !

دیده بر دیده ی من ، مفکن و نازممفروش ..

من دگر سیرم ... سیر .. !

بخدا سیرم از این عشق دو پهلوی توپست !

تف بر آن دامن پستی که ترا پروردست !

 
کم بگو ، جاه تو کو ؟مال تو کو ؟ برده ی زر !

کهنه رقاصه ی وحشی صفت ، زنگی خر !

گر طلانیست مرا ، تخم طلا ! ... مردم  من !

زاده ی رنجم و پرورده ی دامانشرف

آتش سینه ی صد ها تن دلسردم من !

دل من چون دل تو صحنه ی دلقکهانیست !

دیده ام مسخره ی خنده ی چشمکها نیست !

دل من مأمن صد شور وبسی فریاد است!

ضربانش ، جرس قافله ی زنده دلان

طپش طبل ستم کوب ،ستم کوفتگان

 
ساعت ، پایان شب بیداد است!

دل من ، ای زن بدبخت هوس پرور ، پست !

شعله ی آتش  شکن  است !

حیف از این قلب ، از این قبرطرب پرور درد

که به فرمان تو ، تسلیم تو جانی کردم

حیف از آن که باسوز شراری ، جانسوز

پایمال هوس هرزه و آنی کردم

در عوض با من شوریده، چه کردی ؟ نا مرد ! { نا زن ! }

دل بمن دادی ؟ نیست ؟

صحبت از دل مکن ، این لانه ی شهوت ، دل نیست !

دل سپردن اگر اینست  ! که این  مشکل نیست !

هان ! بگیر ، این دلت : از سینه فکندیم بدر !

ببرش دورببر
ببرش تحفه ز بهرپدرت ، گرگ پدر!
 
 
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:رياضي , :: 8:45 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

روزی ازدانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
 
جواب داد:
 
اگر زن یا مرد دارای)اخلاق(باشند پس مساوی هستند با عددیک 1=
 
اگر دارای)زیبایی(هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم 10=
 
اگر)پول(هم داشته باشند دوتا صفر جلویعدد یک میگذاریم100=
 
اگر دارای )اصل و نصب( هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم                   = 1000
 
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماندو 
 
صفر هم به تنهایی هیچ است ،
 
 پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.
 

يادتان باشد كه عدد و صفر زندگي تان را بيفزاييد.

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:مرد خاموش, :: 8:36 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

در وبلگ مردان خاموش خواندم كه:
رسم این شهر عجیب است بیابرگردیم 
 قصد این قوم فریب است بیابرگردیم  
عشق بازیچه ی شهر است ولی در دهما  
دختر عشق نجیب است بیابرگردیم 
 کرمها در دل هر کوچه اقامتدارند  
روستا مأمن سیب است بیابرگردیم 
 چه حسابیست در این شهر که در مبحثجبر  

جای بعلاوه ،صلیب است بیا برگردیم 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:عزت , :: 8:5 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

عزت نفس
  
اگر زیبایی نداری، مهم نیست،
 هستند کسانیکه زیبانیستند
 
اگر ثروت نداری، مهم نیست،
 
 بسیارند کسانیکه با پول اندک هم زندگی
می کنند
 
اگر موقعیت و مقام بالای اجتماعی نداری، مهم نیست،
 
پست ها و مقامهای بالای اجتماعی متعلق به افراد معدودی است 
 
 
اگر سواد بالایی نداری، مهم نیست،
 تعداد کسانیکه سواد بالا ندارنداما زندگی آرمانی دارند کم نیست 
 
 
 
اما اگر عزت نفس نداری برو بمیر که هیچ نداری.

دكتر شريعتي

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:عزت , :: 8:5 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

عزت نفس
  
اگر زیبایی نداری، مهم نیست،
 هستند کسانیکه زیبانیستند
 
اگر ثروت نداری، مهم نیست،
 
 بسیارند کسانیکه با پول اندک هم زندگی
می کنند
 
اگر موقعیت و مقام بالای اجتماعی نداری، مهم نیست،
 
پست ها و مقامهای بالای اجتماعی متعلق به افراد معدودی است 
 
 
اگر سواد بالایی نداری، مهم نیست،
 تعداد کسانیکه سواد بالا ندارنداما زندگی آرمانی دارند کم نیست 
 
 
 
اما اگر عزت نفس نداری برو بمیر که هیچ نداری.

دكتر شريعتي

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:فقر, :: 8:0 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

موضوع:
 
میخواهم بگویم ...

فقر همه جا سر میکشد ...

فقر ،گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آنچیز پول نیست ... طلا و غذا نیست ...

فقر ، همان گرد و خاکی است که برکتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ...

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...

فقر ، همه جا سر میکشد ...

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ...

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ...



دکترشریعتی
دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:زنان , :: 13:52 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

متوسط عمر زنان ژاپنی ۸۴ سال است؛ در حالیکه متوسط عمر زنان بوتسوانایی (کشوری در جنوبآفریقا) بیشتر از ۳۹ سال نیست.
   در روسیه سالانه بیش از ۱۲ هزار زن در نتیجه خشونت های خانوادگی جان خود را از دست می دهند.
  در بین کشورهای توسعه یافته بیشترین آمار در مقوله بارداری زودهنگام به آمریکا و انگلستان اختصاص    دارد.
  آمار زنان گمشده چینی به ۴۴ میلیون نفر می رسد.
  تعداد زنان آرایشگر برزیلی از تعداد سربازان این کشور بیشتر است.
  اطلاعاتی که سوپرمارکت های انگلیسی درباره مشتری های خود جمع آوری می کنند، بیشتر از اطلاعاتی است که حکومت این کشور درباره شهروندانش دارد.
 یک پنجم جمعیت دنیا با درآمد روزانه کمتر از یک دلار به حیات خود ادامه می دهند.
  ۱۳میلیون و دویست هزار آمریکایی در طول یک سال مورد جراحی زیبایی قرار گرفته اند.
 در هندوستان ۴۴ میلیون کودک به عنوان کارگر مورد استفاده قرار می گیرند.
  در کشوهای صنعتی روزانه ۶تا۷ کیلوگرم مواد افزودنی وارد بدن انسان ها می شود.
  در آمریکا هفت میلیون زن و یک میلیون مرد نظم غذایی خود را از دست داده اند.
 از سال ۱۹۷۷ به این سو در کلینیک های کورتاژ آمریکا ۸۰ هزار مورد اعمال خشونت و تجاوز به زنان گزارش شده است.
 در کنیا یک سوم درآمد هر خانواده صرف رشوه دادن می شود.
  هر سال دو میلیون دختر جوان و زن ختنه می شوند.
  آمریکایی ها در هر ساعت ۵/۲ میلیون عدد بطری پلاستیکی را به جمع زباله ها اضافه می کنند. یعنی در عرض سه هفته می توان با روی هم گذاشتن این بطری ها با خطی پلاستیکی کره زمین را به کره ماه متصل کرد.
 ۱۲۰هزار زن و دختر جوان هر سال به خریدارانی در اروپای غربی فروخته می شوند.
 
 احتمال بروز مشکلات روانی در فرزندان خانواده های فقیر، سه برابر بیشتر از احتمال بروز همین مشکلات در کودکان خانواده های مرفه می باشد.
 

 

اثر رنگ ها بر حیات آدمی، از ابتدای پیدایش آن یعنی زمانی كه زندگی تحت تأثیر تاریكی و روشنایی قرار داشت، از اهمیت به سزایی برخوردار بود.كیفیت ارتعاشی رنگ هایی كه از اشكال معین متأثر هستند، می تواند بر روی جان داران، اثرات ویران گر یا سازنده داشته باشد.

اثر رنگ ها بر حیات آدمی، از ابتدای پیدایش آن یعنی زمانی كه زندگی تحت تأثیر تاریكی و روشنایی قرار داشت، از اهمیت به سزایی برخوردار بود. در اوایل سده ی بیستم "ردولف استیز " پژوهش هایی پیرامون رنگ درمانی در اروپا انجام داد. او طی این بررسی ها مشخص كرد كه چونی (كیفیت) ارتعاشی رنگ هایی كه از اشكال معین متأثر هستند، می تواند بر روی جان داران، اثرات ویران گر یا سازنده داشته باشد.

درسال 1940 یك دانش مند روسی موسوم به "كروكف " اظهار داشت كه رنگ سرخ، بخش سمپاتیك



ادامه مطلب ...
یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:فرشته, :: 11:34 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 فرشته در وبلاگ دختراي باحال گفت: به هرکجا پای می گذارید عشق را بگسترانید 

 

 

 

 
اول از همه به خانه خویش

 

عشق به همسر،فرزندان . به همسایه ات نثار کن
اجازه نده کسی پیش تو بیاید و بهتر وشاد تر ترکت نکند
 

 

 

یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:گدا,فقیر,مهربان,تفلون,گرسنه, :: 11:14 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

گداي فرزانه اي گفته است : گدايي کن تا محتاج ديگران نشوی!
براي آنکه نفهمد که نمي فهمد ، خودش را به نفهمي زد.
بيکاري هم خودش کاري است، افسوس که مرخصی و تعطیلی ندارد.

غنچه ای کهشکوفا نمی شود ، بهار را در خود احتکار کرده است .
وقتی صدایم را بلند می کنم ، کمر سکوتم رگ به رگ می شود.
حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست.
برای اینکه از انسانیت بویی برده باشم انسانها را بو می کنم.
یا در حال برنامه ریزی برای آینده هستیم یا برای گذشته تأسف می خوریم ؛ همه ایناتفاقات در زمان حال می افتد و زمان حال از دست می رود .
مشکل بسیاری از حکومت های جهان در این است که ضریب هوشی شان از ضریب هوشی مردمپایین تر است .
کسانی که راه حل هایی برای مشکلات بشریت عرضه می کنند معمولا از حل مشکلاتکوچکشان عاجزند .
آدم های سر به زیر حتما در چاله نخواهند افتاد ، اما هیچ گاه هم آسمان آبی رانخواهند دید.
وقتی با آدم های مشهور روبرو می شوم ، یقین می کنم که آدم های بزرگ شایعهاند.
به دست آوردن تجربه های بزرگ معمولا منجر به از دست دادن زندگی عادی می شود .
می گویند چرا دائما تغییر می کنی ، می گویم شما چرا دائما تغییرنمی کنید ؟
روی آدم های منظم می شود حساب کرد ، اما نمی شود آنها را تحمل کرد!
انسان ها ممکن است که با شادی به هم نزدیک شوند ولی با درد در هم فرو میروند.
مهرباني را در کودکي يافتم که آبنباتش را به درياچه نمک انداخت تا شيرينشود.
پرندهای که فريب مترسک را بخورد، از گرسنگی می ميرد.
بعضي دل ها از جنس تفلون هستند. چيزي به خود نميگيرند و اگر هم گرفتند به راحتيميشود پاكشان كرد
 
 
شنبه 19 شهريور 1390برچسب:لپه , :: 13:54 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

 
آشنایی با خواص لپه
 
 حبوبات ارزش غذایی بسیار بالایی دارند ومناسب‌ترین جایگزین برای گوشت هستند زیرا علاوه بر پروتئین، مقداری نشاسته هم دارند .بنابراین هم انرژی بدن را تامین می‌کنند و هم پروتئین مورد نیاز را بهمصرف‌کننده می‌رسانند.
هر واحد غذایی لپه که حدود یک فنجان نپخته است، معادل یک واحد گوشت یعنی 60 تا 90 گرم وزن دارد. بیشترین ارزش غذایی حبوبات به پروتئین‌شان باز می‌گردد و برایافرادی که دچار سوءتغذیه هستند، کودک یا سالمند یک انتخاب مناسب تلقیمی‌شوند.
1-از نظر انرژی یک واحد غذایی لپه پخته، حدود 231 کیلوکالری انرژی و 16 گرمپروتئین دارد.
2- یکی از ویژگی‌های بارز لپه در مقایسه با سایر حبوبات این است که سریعپخته می‌شود.
3-در مقابل پتاسیم، مقدار سدیم لپه کم است و به همین خاطر به افراد فشار خونیخوردن آن توصیه می‌شود.
4-لپه از نظر مواد معدنی منبع خوب آهن بوده و برای افرادی که کم‌خونهستند، ماده غذایی مناسبی به حساب می‌آید.
5-لپه منبع خوب ویتامین 1B، 6B و اسیدفولیک نیز می‌باشد البتهبه شرطی که خیلی پخته نشود چون ویتامین‌های گروه B در برابر حرارت ناپایدارند.
 6-لپه منبع غنی فیبر هم هست و به همین دلیل برای پیشگیری از یبوست،کاهش کلسترول خون،‌تنظیم قندخون و کاهش بیماری‌های قلبی -عروقی توصیه می‌شود.
7-عامل دیگری که باز هم لپه را در کاهش بیماری‌های قلبی -عروقی و تنظیم فشارخونبرجسته می‌سازد، وجود پتاسیم است. به طوری که هر واحد آن حدود 710 میلی‌گرم پتاسیمدارد.
8-بهتر است لپه در برنامه غذایی هفتگی حداقل یکی، دو بار مصرف شود.
تذکر: لپههممانند سایر حبوبات نفاخ است اما چون پوست آن گرفته می‌شود به مراتب نفخش کمتر ازسایر حبوبات بوده و خیلی نیاز به خیساندن ندارد اما افرادی که احساس می‌کنند بامصرف لپه دچار نفخ می‌شوند، بهتر است آن را خیسانده، آب آن را دور بریزند و بعد آنرا به غذایشان اضافه کنند.
التماس دعا.
 
 
شنبه 19 شهريور 1390برچسب:حدیث , :: 13:40 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

 ·بسمه تعالي  
  حضرت امام رضا (ع): دربرابرقدرتمندان محتاط ، دربرابردوستان فروتن ، دربرابر دشمنان مراقب ، ودربرابر مردمان گشاده رو باش.                                           
-
 -
  حضرت امام علي(ع) :بنده ديگران مباش كه خدا تورا آزاد آفريده است.                      
·                                                   

سعدی گوید:
زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
برو پنج نوبت بزن بر درت
چو یاری موافق بود در برت
همه روز اگر غم خوری غم مدار
چو شب غمگسارت بود بر کنار
کرا خانه آباد و همخوابه دوست
خدا را برحمت نظر سوی اوست
چو مستور باشد زن خوبروی
بدیدار او در بهشتست شوی
کسی برگرفت از جهان کام دل
که یکدل بود یا وی آرام دل
اگر پارسا باشد و خوش سخن
نگه در نکوئی و زشتی مکن
زن خوشمنش دلنشین تر که خوب



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:عروس , :: 12:20 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم
بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)
عروس لوس: بع..........له!


عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم،
 دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله
عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه
، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر
هم یادش میره بگه بله واسه همین دوب
اره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

عروس خجالتی: اوهوم

عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر
 و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره....
( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد،
 استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ...
، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند،
روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش
، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم
که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ...

عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... من
شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر ....
( و در آخر ) نعم

عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم
 بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه
چرا همش از ما سؤال می پرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت
(اشاره به داماد) بپرسین ...
(اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن
 و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد
 تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست می خوای بخواه
 نمی خوای هم به درک)
چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:فایده,سود سرشار , :: 14:0 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

 
1- ازدواج کردن روزى را زیاد مى کند
اینکه خداوند خالق و رازق تمامموجودات و مخلوقات است شکى نیست و خلاف عدل است که خالق باشد و رازقنباشد، چنانکه او خالق مخلوقات است خالق رزق مخلوقات هم مىباشد و روزى هر جنبنده اى را با فضل عمیمش برعهده گرفته و از راههاى گوناگون و به وسیله هاى مختلف آن رامى رساند.
آیات زیادى درباره رازق بودن خدا وعهده دار شدن او بر روزى همه جنبندگان در قرآن است که به علت طولانی نشدن مطلب بهبعضی اشاره می کنیم :
((و ما من دابة فى الارض الا على اللهرزقها...))
هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکهروزى او در عهده خداست .
یا اینکه در آیات دیگر به رازق بودنخدا چنین اشاره شده :
((ان الله هو الرزاق ))یا((هو خیر الرازقین ))
بدرستى که خدا روزى دهنده است ، خدابهترین روزى دهندگان است .
نظیر مفهوم این آیات در قرآن زیاد ودر روایات بى حد و حصر است . که رازق بودن خداى تبارک و تعالى را روشن و صریح بیانمى کنند،
یکى ازعلت هاى
زیاد شدن روزى همان زن گرفتن و ازدواجکردن است که خداى تبارک و تعالى صریحا ان را در قرآن مجید بیان فرمودهاست.
((( زنان و مردان بى همسر را همسردهید و غلامان و کنیران شایسته را به نکاح همدیگر بیاورید و ازفقر نترسید که اگر فقیر باشند خداوند با فضل و کرم خویشآنها را غنى و بى نیاز مى گرداند که خدا صاحب
وسعت و دانش است )))
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: .....
بقیه در ادامه مطلب
 
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلمفرمود: ((زن بگیرید تا روزى شما به وسیله او زیاد گردد)).
((هر کس از ترس فقر و ندارى زننگیرد، به خدا گمان بد برده است ، به تحقیق که خداى تبارک و تعالى درقرآن
فرموده : شما ازدواج کنید، اگر فقیرباشید خدا از فضل و کرم خویش شما را غنى و بى نیاز مى گرداند)).)
از امام صادق علیه السلام ، آن حضرتفرمود:


ادامه مطلب ...
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 729
بازدید کل : 55233
تعداد مطالب : 492
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


---------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------- <-Text1->
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت