انجمن ضد زنان شلوغ
حکایات و داستانها ی زیبا و پند آموز برای زنان و دختران
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتان خوش آمدید دوستتان دارم . نظر بدهید و مرا یاری کنید این وبلاگ برای شماست و بدور از ابتذال و تصاویر مستهجن و بد آموزی های رایج است .بخاطر خودتان هم شده مرا راهنما باشید با تشکر
نويسندگان

 

 
 
 
 
 
 
بیایید اول با مفهوم حسادت آشنا شویم. حسادت،نگرانی و ترس از یک رقیب احتمالی است که فکر می‌کنید علاقه یا محبت همسرتان را بهخود جلب کرده است. این احساس می‌تواند شامل شک و تردید نسبت به خیانت همسرتان یاکسی که دوستش دارید باشد.
 
سه نوع حسادت وجود دارد. نوع اول بر اساس یک رقابت شکل می‌گیرد. این نوع حسادت معمولا زمانی بروز پیدا می‌کند که پای یک رقابت واقعی در میان است.
 
نوع دوم حسادت، برنامهریزی شده است.این احساس زمانی رخ می‌دهد که شما همسرتان را به حسادت متهم می‌کنید در حالی که آن کسی که واقعا دارد حسادت می‌کند خود شما هستید.
 
در نهایت نوع سوم حسادت، توهمی است. در این نوع حسادت، فرد سناریوهای خیالی در ذهن خود درست کرده و در نتیجه حسودی می‌کند.
 
آیا حسادت همیشه بد است؟
 
خب نه، حسادت همیشه بد نیست. حسادت می‌تواند منافعی هم داشته باشد. بعضی از پزشکان معتقدند وجود کمی حس حسادت در عشق لازم است. این حسادت می‌تواند از رابطه و زندگی زناشویی شما در برابر خطرهای واقعی محافظت کند. گاهی کمی حسادت سالم می‌تواند ارتباط متقابل شما با همسرتان را بهتر کند، مرز و محدوده زندگی مشترک شما را مشخص نماید و احساس مسئولیت و تعهد شما را افزایش دهد.
 
اگرچه در صورتی که خانم شما حسود است، به چیزهایی بیشتر از درک معنا و مفهوم حسادت نیاز دارید. برای کسانی که حسادت بر زندگی مشترک آنها سایه انداخته، چند توصیه ویژه دارم که باید مورد توجه قرار دهند.
 
صبور باشید
 
شاید به نظر برسد کسی که با او ازدواج کردهاید همیشه موضع حسادت را در پیش می‌گیرد اما این موضوع تا ابد مشکلساز نخواهد بود. آدم‌ها رشد می‌کنند، تغییر می‌کنند و عاقلتر می‌شوند.چیزهایی که اوایل ازدواج شما را آزار می‌دهد، ممکن است بعدها اهمیت چندانی نداشته باشند. صبر و شکیبایی در مقابله با این مشکل کمک زیادی به شما خواهد کرد.
 
اعتمادسازی کنید
 
هرچه بیشتر اعتماد را وارد زندگی مشترکمان می‌کردم، همسرم راحتتر می‌توانست حس حسادت خودش را کنترل کند. کارهایی بود که می‌توانستم برای جلب اعتماد همسرم انجام دهم. مثلا او می‌دانست که من هنگام کار در ساعت ناهار با همکاران زن ناهار نمیخورم، مگر اینکه جمع بزرگی از دوستان و همکاران در کنار هم نشسته باشیم. دانستن این موضوع باعث می‌شد او دیگر وقتی به این فکر می‌کرد که من الان دارم چه کار می‌کنم، دچار حسادت توهمی نشود.
 
عزت نفس همسرتان را افزایش دهید
 
ریشه بسیاری از حسادت‌های همسرتان در کمبود عزت نفس اوست. راهی پیدا کنید تا عزت نفس همسرتان را افزایش دهید. او را تشویق کنید در یک کلاس فوقبرنامه شرکت کرده یا به طور منظم ورزش کند. به روش‌های گوناگون از تیپ ظاهری یا طرز صحبت کردن او تعریف کنید. اگر همسرتان احساس کند به او احترام می‌گذارید و دوستش دارید، به سختی گرفتار حسادت می‌شود.
منبع : tabnak.ir

 

  
        جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل می‌کند. جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل می‌کند. اگر شما هم از آن دسته آقایانی هستید که خود را در کار و مشکلات روزانه غرق کرده‌اید‌، بهتر است چند دقیقه‌ای دست از سر قبض‌های پرداخت نشده آب‌، برق وگاز‌....و قسط‌های عقب مانده شهریه بچه‌ها بردارید‌ و فقط با برداشتن ۱۰ گام ناقابل‌، مثل همیشه برای همسرتان بهترین شوهر دنیا باشید‌:
 


ادامه مطلب ...
سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:, :: 13:11 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

چرا اين مرد حرف نمي زند ؟
 
 
او اصلاً احساساتش را ابراز نمی‌کند!" "هیچوقت نمی‌گوید چه حسی دارد!" "خیلیوقت‌ها هم اتاق را ترک می‌کند و حسش را بیان نمی‌کند!"
 
به نظر می‌رسد که خانم‌ها در همه جا از یک چیز مردها شکایت دارند :
 
"او اصلاً احساساتش را ابراز نمی‌کند!"
"هیچوقت نمی‌گوید چه حسی دارد!"
"خیلی وقت‌ها هم اتاق را ترک می‌کند و حسش را بیان نمی‌کند!"
 
بگذارید برایتان بگوییم که چرا بیشتر مردها دوست ندارند احساساتشان را مطرح کنند و اینکه چرا این یک نقطه مثبت برای آنهاست.
 

 



ادامه مطلب ...

           

 

            براي  يهوديان عزيز و خوب سراسر جهان همين بس كه مسلمانان روز عيد قربان را كه عيدي ابراهيمي است جشن مي گيرند . اين روز خوب و شاد را به همه دوسداران حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل تبريك و تهنيت عرض مي كنم.

Before the golden sun rise , let me decorate each of the rays , with wishes of success prosperous and happiness.
4
U and 4 Ur family
~
Happy EID Mobarak ~

قبل از اینکه خورشید طلایی طلوع کند ، به من اجازه بده تا هر یک از این پرتوهای درخشان خورشید را برای تو بیارایم!!
با آرزوی موفقیت و شادی و کامیابی برای شما و خانواده ی محترمتان.

~عید شما مبارک~

 

براي كاركنان شبكه  كلمه فارسي و سخنوران آن  همين يك پيام بس است كه نوح عليه السلام

در كشتي خود پيامي را به جا گذاشته است كه همه باستان شناسان و انديشمندان آنرا خوانده اند

و كمك و ياري خواستن نوح عليه السلام از كساني بوده است كه هنوز تا زمان نوح زاده نشده بودند .

در مورد حضرت سليمان و داوود نبي هم چنين است ،

متاسفانه شما(شبكه كلمه فارسي) خودتان را دلسوز تر از همه انبيا براي جامعه مي دانيد

و توسل به ائمه معصوم چيزي نيست كه  در كلمه فارسي به نقض آن پرداخت .بلكه بايد به تقويت شريعت دين و دوري از شائبه افكني در راه رضاي حق قدم برداشت

در همين راستا به متن زير توجه كنيد.

 

ترجمه :
ای خدای من و ای مددکار من به لطف و مرحمت
خود و به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام
دست مرا بگیر . این پنج وجود مقدس از همه با عظمت تر و واجب الاحترام
هستند و تمام دنیا برای انان ، برپا شده است . پروردگارا به واسطه نامشان
، مرا مدد فرمای . تو میتوانی همه را به راه راست هدایت نمایی

اين درخواست حضرت نوح از خداوند تبارك و تعالي است .

براي كسب اطلاعات بيشتر به ادامه مطلب توجه فرماييد.

 



ادامه مطلب ...
شنبه 16 مهر 1390برچسب:سربازي, :: 13:33 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

سربازی در لغت به معنای باختن سر، جانفشانی کردن، تا پای جان در رزم ایستادن و جان باختن است.[۱] اما در اصطلاح امروزین خدمت دائمی یا موقت در نیروهای مسلح کشورها را سربازی می‌گویند.

برخی از کشورها مردانی را که به سن خاصی (مثلاً ۱۸ سال) می‌رسند به خدمت وظیفه سربازی اعزام می‌کنند و در برخی دیگر از کشورها (مانند کوبا و اسرائیل) این اجبار برای زنان نیز وجود دارد. با این‌حال برخی از افرادی که از نظر سنی مشمول این خدمت می‌شوند به دلایل گوناگون (همچون نارسایی‌های فیزیکی یا روانی یا اعتقادات مذهبی) از خدمت معاف می‌شوند.

در برخی دیگر از کشورها خدمت سربازی اجباری نیست و جوانان می‌توانند به صورت داوطلبانه به استخدام ارتش حرفه‌ای کشورشان در آیند. فراخوان خدمت وظیفه عمومی در شرایط عادی غالباً در این کشورها وجود ندارد ولی حاکمان این کشورها احتمال این فراخوان در شرایط اضطراری را به هیچ وجه رد نمی‌کنند.

محتویات در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
شنبه 16 مهر 1390برچسب: زن و مرد, :: 11:58 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

طنزی درباره زن و مرد

۱- به نظر شما ، چرا ۹۹ در صد آقایان از همسرشان می ترسند ؟!

الف ) چون خانوم ها ناخن بلند دارند ولی آقایان ندارند !

ب ) چون خانوم ها کفش پاشنه ۱۵ سانتی دارند ولی آقایان ندارند !

ج ) چون خانوم ها جیغ دلخراش دارند ولی آقایان ندارند !

د ) چون خانوم ها اگر با استفاده از مهمات فوق هم زورشان به شوهرشان

نرسد ، فقط کافیست سرشان را از پنجره بیرون کنند و از مردم کمک بخواهند

تا ظرف ایکی ثانیه ، ۱۵ مرد قلچماق به طرف شوهرشان حمله ور شوند ،

ولی آقایان اگر بمیرند هم کسی به دادشان نمی رسد !

۲- چرا آقایان زمانیکه با همسر خود قصد ورود و یا خروج از دری

را دارند ، می گویند خانوم ها مقدمند و اجازه می دهند که اول

همسرشان از در عبور کند ؟!

الف ) چون حدس می زنند که پشت در ، یک دره ای ، خندقی ، گودالی ، چیزی باشد !

ب ) چون احتمال می دهند که از لب پنجره بالای در ، یک گلدان سنگی

در حال سقوط باشد !

ج ) چون گمان می کنند که پشت در ، یک حیوان درنده و گرسنه باشد !

د ) چون می ترسند که اگر آنها زودتر بروند خانومشان در را پشت سر آنها

ببندد و دیگر هم باز نکند !
۳ – شما فکر می کنید که اگر روزی همسر مردی از طبقه شصتم

ساختمانی سقوط کند و در طبقه پنجاه و هشتم با دست ، میله ای که از دیوار

ساختمان بیرون آمده را بگیرد و در هوا معلق بماند ، این مرد برای نجات همسرش چه

اقدامی انجام خواهد داد ؟!

الف ) سریعا با استفاده از اره برقی در صدد جدا نمودن میله از ساختمان بر می آید !

ب ) یک عدد سوسک و یا موش را بر روی دست همسرش می گذارد !

ج ) یک طناب پوسیده را برای بالا کشیدن همسرش به طرف او می اندازد !

د ) با به خطر انداختن جان خودش ، هر طور که شده همسرش را نجات می دهد

و سپس اینبار طوری او را هل می دهد که دیگر به هیچ عنوان نتواند دستش را

به جایی بند کند !

۴ – چرا معمولا در تصادفات رانندگی ، میزان صدمه ای که به خانوم ها

وارد می شود بیشتر از آقایانی است که مشغول رانندگی می باشند ؟!


الف ) چون ۵ دقیقه قبل از وقوع سانحه ، آقا خودش را از خودرو به بیرون پرت کرده است !

ب ) چون قبل از وقوع سانحه ، کمربند ایمنی خانوم دستکاری شده بوده تا عمل نکند !

ج ) چون در اینگونه تصادفات ، راننده حتی الامکان سعی کرده که خودرو اش از

سمت راست با خودروی روبرویی برخورد کند !

د ) چون بعد از سانحه مشخص شده که علت تشدید جراحات وارده به خانوم

مواد محترقه ای بوده که به دلایل نامعلوم توسط فردی ناشناس در زیر صندلی

او تعبیه شده بوده تا با کوچکترین ضربه ای منفجر شود !.!!

 

 

شنبه 26 شهريور 1390برچسب:خدا, :: 8:46 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند
و وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد”.
مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”
آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”
آرایشگر گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”
مشتری با اعتراض گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”
 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:سقراط حکیم , :: 8:42 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متآثر است. علت ناراحتی اش را پرسید.
پاسخ داد: “در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خود خواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت: چرا رنجیدی؟
مرد با تعجب گفت: “خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید: اگر درراه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟
مرد گفت: “مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم . آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.”
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی آیا انسان تنها جسمش بیمارمی شود؟ و آیا کسی که رفتارش نا درست است روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکری و روان نامش غفلت است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هروقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیماراست.
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:هنر پيشه , :: 12:2 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

مذاكره :
 


یک روز بوش و اوباما در یک بار نشسته بودن.

یک نفر میرسه و میپرسه : چیکار دارین می کنین؟

بوش جواب می ده: " داریم نقشه جنگ جهانی سوم رو تنظیم می کنیم. "

یارو می پرسه: "چه اتفاقی قراره بیافته ؟!"

بوش میگه: " قراره ما 140 میلیون مسلمان، و آنجلینا جولی رو بکشیم! "

یارو با تعجب میگه: " آنجلینا جولی !؟! چرا می خواین آنجلینا جولی رو بکشید؟! "

بوش رو می کنه به اوباما و میگه:

"
دیدی گفتم ! هیچکس تو دنیا نگران 140 میلیون مسلمان نیست!!!!! "


منبع :
بزرگترین وبلاگ مرجع داستان

 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:مجرد , :: 11:30 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

  

امان از مجردي

 

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک‌دانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم!


خداوندا تو ستارالعیوبی
و بر این نکته سوء‌ظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو می‌دانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عیب بزرگی‌است
من عیب دیگری اصلا ندارم!

خودم می‌دانم این "اصلا" غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیه‌ای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم

 

سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:سيب, :: 9:5 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

مردخاموش بدون كه:
 
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تابا افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری
 
دکتر شریعتی
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:خاموش, :: 9:1 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 اينهم از مرد خاموش انگاري صداش در اومده  ببين چي ها گفته ،خدا به را راست هدايتش كنه .

وقتی می خندی میگن چرا میخندی؟ لابد خیلی داره بهت خوش می گذره؟ لابد یارانه ها حسابتو ترکوندن؟ نکنه گنج پیدا کردی؟  
وقتی گریه می کنی میگن ای بابا چته باز آبغوره گرفتی؟
مگه کشتیات غرق شدن؟ مگه بابات مرده؟ 
وقتی نه می خندی و نه گریه می کنی،
میگن اَه چقدر عبوس و بداخلاق شدی؟ با این اخلاق  چه جوری تحملت می کنن؟
 
هنوز نتونستم با خودم کنار بیام که باید چطور بود تا خلق خدا خوششون بیاد و بادیدنت قند تو دلشون آب بشه! این مردمی که هر جور تصمیمی رو بهشون تحمیل می کنن، چرابا هم، با دوستاشون، با رفیقاشون اینجوری رفتار می کنن؟ چرا وقتی تنهان دو متر زبوندارن ولی وقتی که ازشون می خوای بابا یه حرفی بزن، لالمونی می گیرن؟ یاد اون شعرشاعر خدا بیامرز سعدی افتادم که میگه
 
 
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ ******* به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟ 
 
 
غم زمونه ی نامرد رو که بخوری میگن باباجان آخه به تو چه؟ مگه تو وکیل وصی مردمی؟
 
اسم یار رو هم که نبر وگرنه هزارتا حرف و حدیث پشت سرت در میارن: اِ اِ
 
اِذلیل مرده! هنوز دست راست و چپشو از هم تشخیص نمیده دنبال .... می گرده! د خجالت بکش مگه خودت ناموس نداری؟
تا میخوای به خودت بیای بگی گور ... همه چی. بی خیال دنیا و اهلش، اونوقت میان بهت میگن: ای تف به غیرتت بی غیرت! مگه تو آدم نیستی؟ مگه تو احساس نداری؟   
 
شما باشین چیکار میکنین؟ میذارین براتون اینجوری تصمیم بگیرن  یا جور دیگه ای رفتار میکنین؟ خودت
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:كارو , :: 8:56 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

كارو  چرا اينگونه گفته ؟

 
برو ای دوست ، برو !

برو ای دختر شال محبت بر دوش !

دیده بر دیده ی من ، مفکن و نازممفروش ..

من دگر سیرم ... سیر .. !

بخدا سیرم از این عشق دو پهلوی توپست !

تف بر آن دامن پستی که ترا پروردست !

 
کم بگو ، جاه تو کو ؟مال تو کو ؟ برده ی زر !

کهنه رقاصه ی وحشی صفت ، زنگی خر !

گر طلانیست مرا ، تخم طلا ! ... مردم  من !

زاده ی رنجم و پرورده ی دامانشرف

آتش سینه ی صد ها تن دلسردم من !

دل من چون دل تو صحنه ی دلقکهانیست !

دیده ام مسخره ی خنده ی چشمکها نیست !

دل من مأمن صد شور وبسی فریاد است!

ضربانش ، جرس قافله ی زنده دلان

طپش طبل ستم کوب ،ستم کوفتگان

 
ساعت ، پایان شب بیداد است!

دل من ، ای زن بدبخت هوس پرور ، پست !

شعله ی آتش  شکن  است !

حیف از این قلب ، از این قبرطرب پرور درد

که به فرمان تو ، تسلیم تو جانی کردم

حیف از آن که باسوز شراری ، جانسوز

پایمال هوس هرزه و آنی کردم

در عوض با من شوریده، چه کردی ؟ نا مرد ! { نا زن ! }

دل بمن دادی ؟ نیست ؟

صحبت از دل مکن ، این لانه ی شهوت ، دل نیست !

دل سپردن اگر اینست  ! که این  مشکل نیست !

هان ! بگیر ، این دلت : از سینه فکندیم بدر !

ببرش دورببر
ببرش تحفه ز بهرپدرت ، گرگ پدر!
 
 
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:مرد خاموش, :: 8:36 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

در وبلگ مردان خاموش خواندم كه:
رسم این شهر عجیب است بیابرگردیم 
 قصد این قوم فریب است بیابرگردیم  
عشق بازیچه ی شهر است ولی در دهما  
دختر عشق نجیب است بیابرگردیم 
 کرمها در دل هر کوچه اقامتدارند  
روستا مأمن سیب است بیابرگردیم 
 چه حسابیست در این شهر که در مبحثجبر  

جای بعلاوه ،صلیب است بیا برگردیم 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 492
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


---------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------- <-Text1->
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت